۱۳۹۱ مرداد ۱۸, چهارشنبه

حکومت پارسایان (20) تامین اولیات زندگی، حق همه مردم است و تکلیف حکومت

در همه جوامع کسانی از تامین زندگی خود به عللی ناتوان هستند. این ناتوانی یا به خاطر یتیم و بی سرپرست بودن است یا پیری و علیلی و یا بیکاری و ... وظیفه حکومت است که زندگی این افراد را تامین کند و از رنج و عذاب برهاند. دولت و حکومت وظیفه دارد که برای کسانی که قادر به کار و تلاش هستند شغل ایجاد کند تا زندگی آنان تامین شود. اما اگر نتوانست این مهم را انجام دهد باید زندگی فرد بیکار را تامین کند. دیگرانی که به هر علتی قادر به انجام کار نیستند باید زندگی اشان توسط دولت تامین شود. این امروزه برای مردم جهان تا حدودی حل شده و با قانون هایی مانند بیمه و مانند آن این مشکل بر طرف شده است. اما در گذشته ها وضع اینگونه نبود و انسان هایی که به هر دلیل فقیر و مسکین و بینوا بودند، باید به گدایی روی می آوردند و یا اینکه از گرسنگی جان می دادند.
اما در همان زمان ها سخن خدا از زبان راهنمایان الهی امر دیگری را نوید می داد و تکلیف مهمی را بر دوش حکومت هایی که خود را حق و خدایی و دینی می دانستند می گذاشت. این حق همه مردم است که تامین شوند و البته نه با گدایی و خفت و خواری، بلکه با عزت و سربلندی و احترام؛ و این تکلیف حکومت است که این وظیفه را انجام دهد و اگر انجام ندهد جفا کرده است. امام علی(ع) در فرازی شکوهمند از عهدنامه مالک اشتر این مطلب را به خوبی و با تاکید بیان فرموده است؛ فرازی که برخی از ائمه جمعه، که می گویند دولت میکائیل نیست که مسئول ارزاق مردم باشد، باید بارها آن را مطالعه کنند و به جای مدح حکومت و ناسزاگویی و اتهام زنی به منتقدان و ناصحان در خطبه، آن را برای مردم بخوانند: 
«ای مالک ... خدا را در نظر بگیر، خدا را در نظر بگیر در حق طبقه پایین جامعه، آنان که بچاره اند، از مساکین، نیازمندان، بینوایان و زمین گیران. درمیان اینان برخی اظهار نیاز کنند و برخی دست نیاز به سوی دیگران نگشایند، حقوقی را که خداوند از تو خواسته درباره ایشان نگاه داری، رعایت کن. برای آنان سهمی از بیت المال و سهمی از غلات اراضی خالصه اسلام در هر شهر را قرار ده. و بدان که دورترین آنان همان اندازه سهم دارد که نزدیک ترین آنان از آن برخوردار است. و از تو خواسته شده که حق همه ایشان را رعایت کنی. نشاط و سرخوشی، تو را از توجه به آنان باز ندارد، زیرا پرداختن به کارهای مهم و بزرگ، تو را از ضایع کردن امور کوچک آنان معذور نمی سازد. هرگز به امور آنان بی اهتمام نباش، و روی از آنان مگردان، به کارهای ضعیفانی که دستشان به تو نمی رسد رسیدگی کن، همان ها که در چشم ها خوارند، و مردم تحقیرشان می کنند. کسی را که بدو اعتماد داری و خداترس و فروتن است مامور رسیدگی به امور ایشان قرار ده، تا نیازها و مشکلات آنان را برایت گزارش دهد. آنگاه با آنان چنان رفتار کن که روز ملاقات خداوند معذور و سربلند باشی، زیرا در میان مردم، این طبقه از همه نیازمندتر به انصاف و دادورزی هستند، و حقوق همه اقشار جامعه را چنان ادا کن که نزد خداوند معذور و سربلند باشی. اداره امور یتیمان و سالخوردگان را که بیچاره گشته اند و دست نیاز پیش کسی دراز نمی کنند، بر عهده گیر. این کار بر حاکمان سنگین است، و البته حق تمامش سنگین است؛ اما خداوند گاهی آن را برای کسانی سبک می کند، آنان که جویای عاقبت نیکند، پس خود را شکیبا ساخته اند و به راست بودن آنچه خداوند وعده داده است اطمینان کرده اند.
بخشی از وقت خود را برای مراجعه نیازمندان قرار ده، و در آن وقت خود را از هر کار دیگری فارغ گردان؛ برای آنان مجلس عمومی قرار بده، و در آن مجلس برای خدایی که تو را آفریده تواضع کن، و سپاهیان و یاران خود از نگهبانان و محافظان را از این مجلس دور ساز، تا سخنگوی ایشان بدون بیم و هراس و بی لکنت زبان با تو سخن گوید، که من در موقعیت های گوناگون از رسول خدا(ص) شنیدم که می فرمود: «امتی که در آن حق ضعیف از قدرتمند بی هراس و لکنت زبان گرفته نشود، به پاکی و قداست نخواهد رسید». آنگاه درشتگویی یا نادرست سخن گفتن آنان را تحمل کن، و بی حوصلگی و خودپسندی نسبت به آنان را از خود دور ساز، تا خداوند درهای رحمتش را به رویت بگشاید، و پاداش طاعتش را بر تو واجب نماید. آنچه عطا می کنی با خوشرویی عطا کن، و خودداری از کمک را با مهربانی و عذرخواهی همراه ساز»(نهج البلاغه، نامه 53، ش101-113)
در این فراز از سخن امام نکات متعددی وجود دارد که شایان توجه است:
1-امام درباره مساکین، نیازمندان، بینوایان و زمین گیران و حق آنان سخن به میان می آورد. این عناوین از دو جهت عام هستند؛ یکی اینکه علت نیازمندی یا کارافتادگی چه چیزی باشد فرقی نمی کند. بنابراین شامل بیکارها و ورشکسته ها و زندانی ها و دیگران نیز می شود. نکته دیگر اینکه این حق تنها شامل مسلمانان نمی شود و غیر مسلمانان را نیز شامل می شود. امام(ع) در جای دیگر به این امر تصریح می کند. آن حضرت از محلی عبور می کرد که منظره ای نظرش را جلب کرد. پیرمردی سالخورده در گوشه ای نشسته به گدایی مشغول بود. حضرت درباره او پرس و جو کرد. معلوم شد که او مردی نصرانی است که در جوانی با جدیت کار می کرده و اکنون که پیر و ناتوان و نابینا گشته و دیگر توان کار ندارد و کسی را ندارد که از او حمایت کند مجبور به گدایی است. امام(ع) به شدت به این امر اعتراض می کند که جامعه تا فردی توان داشته از او کار کشیده و اکنون او را رها کند. حضرت می فرماید که بر عهده حکومت است که چنین فردی را تامین کند. پس دستور می دهد که از بیت المال به او مستمری بدهند» (وسائل الشیعه، ج2، ص425؛ مطهری، داستان راستان، ج2، ص241-242).
بنابراین فرمایش امام شامل همه نیازمندان، اعم از مسلمان و غیر مسلمان، و اعم از اینکه علت نیازمند شدنشان چه باشد می شود. و عجیب این است که شنیده می شود برخی از حکومت هایی که خود را دینی و اسلامی می دانند سرپرست خانواده را زندانی می کنند و فرزندان او را به امان خدا رها می کنند و عجیب تر اینکه شنیده شود حتی کسانی که با اهداف خیرخواهانه به امور آنان رسیدگی می کنند مورد پیگرد و مواخذه قرار می گیرند. همچنین شنیده می شود که هزینه درمان برخی از افراد زندانی به خانواده آنان تحمیل می شود یا افراد تبعیدی یا در حصر را خانواده ها باید اجاره مسکن آنان را بپردازند. اگر این اخبار درست باشد، به چه معنا چنین حکومتی را می توان اسلامی و دینی خواند؟ خدا می داند!
2-امام(ع) سخن از حق به میان می آورد و می فرماید که نیاز مندان حق دارند که از بیت المال تامین شوند و حکومت تکلیفی الهی و انسانی دارد که این عمل را انجام دهد. بنابراین اینگونه نیست که دولتی و حکومتی که اسلامی است بخواهد و بتواند از زیر بار این مسئولیت فرار کند. در واقع اگر چنین کند ستم کرده و حکومت ستمگر نمی تواند دینی و اسلامی باشد.
3-حکومت موظف است که به صورتی محترمانه زندگی آنان را تامین کند؛ نه اینکه به شکلی تحقیر آمیز کمکی به آنان بشود. آنان باید از بیت المال مستمری بگیرند، نه اینکه مردم فقیر و بیچاره به صف شوند و به فردی که خدمتگزار آنان باید باشد، نامه بدهند و از او گدایی کنند. تامین زندگی حق آنان است و باید به صورتی کاملا محترمانه به آنان پرداخت شود و حتی نباید این پرداخت به گونه ای باشد که بر آنان منت گذاشته شود یا از این پرداخت برای امور دیگر مثل رای و امثال آن سوء استفاده شود.
4-حکومت باید زمینه مناسب را فراهم کند تا مردم فقیر بتوانند علت فقر و بیچارگی خود را بیان کنند و بتوانند حقوق تضییع شده خود را که به فقر و فلاکت آنان منجر شده اعلام کنند تا به امور آنان رسیدگی شود. آنان باید بتوانند این را بیان کنند که چه کسانی، اعم از دولت و دیگران، باعث بیچارگی آنان شده اند. امام(ع) از قول پیامبر نقل می فرماید که جامعه ای که در آن نتواند مظلوم بدون لکنت زبان حرف خود را بزند و حق خود را بگیرد مقدس نیست. آیا جامعه ای دینی و مقدس است که کارگران بیچاره ای که به خاطر سوء مدیریت و سیاست های غلط و نادرست مسئولان ماهها حقوق خود را دریافت نکرده اند و از کار بیکار شده اند، نتوانند صدای اعتراضشان را به جایی برسانند و حتی متهم به فتنه گری و ضدیت با دین و نظام گردند؟
5-سخن امام(ع) درباره تکلیف دینی و خدایی حکومت است. کسانی که دم از دین می زنند باید نگران این امور باشند. عالمان و مراجع باید مهم ترین دغدغه شان این امور باشد. باید هنگامی که فریاد کارشناسان بلند شده بود که این سیاست ها به فقر و بیکاری منجر می شود، عالمان و مراجع همراهی می کردند و به حاکمان نصیحت های لازم را می نمودند. نه اینکه نظاره گر باشند و اکنون به مردم توصیه به صبر و استقامت و امور دیگر کنند. در سخنی که از امام حسین(ع) و نیز امام علی(ع) نقل شده و در آن عالمان دین به جهت عدم انجام وظایف مورد مواخذه قرار گرفته اند، این نکته نیز بیان شده است: «ای عالمان ... به چشم خود می بینید که پیمان های خدا شکسته شده و شما هراس نمی کنید، با اینکه برای نقض یک تعهد پدرانتان به هراس می افتید، در حالی که تعهد رسول خدا(ص) خوار و بی مقدار شده، کورها و لالها و زمین گیرها در همه شهرها بی سرپرست مانده اند و بر آنها ترحم نمی شود. شما به اندازه مقام خود و در خور مسئولیت خود کار نمی کنید و در برابر کسی هم که این کار را می کند خضوع نمی کنید و با مسامحه و سازش با ظالمان خود را آسوده می دارید» (تحف العقول، سخنان امام حسین«ع»).
سخن را با فرمایشی دیگر از امام علی(ع) به پایان می بریم: «آیا به این قناعت کنم که به من امیر مومنان بگویند و در سختی های روزگار با آنان همدرد نگردم یا در سختی زندگی پیشگام آنان نباشم؛ من آفریده نشده ام که خوردن طعام های لذیذ مرا از خدمت و طاعت باز دارد و مانند چهارپاری بسته شده ای باشم که غمی جز علف ندارد» (نهج البلاغه، نامه45).

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر