۱۳۹۱ مرداد ۱۹, پنجشنبه

خورشیدی که با غروبش نورافشانی اش فزونی گرفت

امام علی ابن ابی طالب(ع) از شخصیت هایی بود که زمانه اش نه هیچ حدی از شخصیت او را شناخت و نه قدرش را دانست. او در زمانه ای زیست که مردم در چنان جهالتی قرار داشتند که آن اسوه عدالت و اخلاق را با یک جرثومه فساد و تباهی، یعنی معاویة ابن ابی سفیان، مقایسه کردند و در این تردید کردند که حق با علی است یا معاویه. ستمی که شمشیری که بر فرق علی فرود آمد بر او روا داشت و حقی که از او ضایع کرد در مقابل حقی که جامعه در مقایسه او با معاویه از او تضییع کرده بود، بسیار کمتر بود. بیشترین ستم بر علی(ع) آن روزی رفت که او را با کسانی مثل معاویه مقایسه کردند.
او خورشید تابانی بود که چشم معاصران خفاش گونه اش توان دیدن نورش را نداشت. اما عظمت کوه را هر چند کسی که در فاصله نزدیک ایستاده، درک نمی کند، ولی کسی که اندکی از آن فاصله دارد درک می کند. این خورشید تابان باید غروب می کرد تا پرتوافشانی اش دیده شود، هرچند غروب برای چنین خورشیدی بی معناست. او خورشید بی غروبی است که برای همیشه تاریخ در آسمان بشریت می درخشد و راه نشان می دهد. مقصود از غروب او، غروبش در دید معاصرانش می باشد.
آری! او غروب کرد، به این معنا که مساکین و بینوایان خرابه نشین هر چه انتظار کشند دیگر آن شخصیت نمی آید که دست نوازش بر سرشان کشد و بر خاک نشیند و سر بیماران به زانو گیرد و با مهربانی غذا بر دهانشان گذارد. دیگر شبها هر قدر طولانی باشد از آن شخصیت مهربانی که کیسه غذا بر دوش داشت و به ویرانه ها و خرابه ها سر می زد خبری نیست.
... او غروب کرد، به این معنا که کودکان یتیم، همبازی خود را از دست داده اند. او که در کوچه بر خاک می نشست و با آنان بازی می کرد و پدر بی پدران بود و چنان با او انس گرفته بودند که از او می خواستند که شتر شود تا سوارش شوند و او چنین می کرد.
... او غروب کرد، به این معنا که در و دیوار مسجد کوفه دیگر خطبه های تکان دهنده و شور انگیز او را نمی شنود. خطبه هایی برخاسته از عمق جان که می بایست بر عمق جان انسان ها بنشیند و اگر شنونده قابلیت داشت او را به انسانی دیگر تبدیل کند. خطبه هایی که به تمام معنا درس انسانیت بود و تلاش می کرد این موجود دو پا را از انانیت برهاند و به قله رفیع انسانیت برساند. خطبه هایی که تلاش می کرد به شنونده بفهماند که تو انسان هستی و مقتضای انسانیتت چیست.
... او غروب کرد، به این معنا که آتش تنور دیگر صورتی را نزدیک خود نمی بیند که با او گفت و گو کند و از اینکه از رسیدگی به درد مستمندان کوتاهی می کرده بنالد و خود را مستحق سوختن بداند.
... او غروب کرد، به این معنا که نخلستان های اطراف شهر دیگر گریه ها و ناله ها و راز و نیازهای شبانه او را نمی شنود و دیگر نمی توانند با زمزمه عاشقانه عارفی دلسوخته همنوا گردند و گفت و گوهای او با معشوق و درد دل های او با معبود را تکرار کنند.
... او غروب کرد، به این معنا که کشتزارهای اطراف شهر دیگر شاهد صدای بیل و کلنگ او برای حفر قنات و چاه و تلاش های او برای آبادانی و احیای زمین خدا نیست و صدای چک چک عرق را که با ترنم سرود عشقبازی با معبود همراه بود، نمی شنود.
... او غروب کرد، به این معنا که ظالمان و ستمگران و فاسدان و مفسدان، خندان و مسرور گشته اند و تمام کسانی که ازظلم ستیزی و باطل ستیزی شمشیر او به ستوه آمده بودند یا کینه اش را به دل داشتند، شادمان شده اند و سری آسوده و راحت بر زمین می گذارند و خواب راحت می کنند که دیگر آن کس که به خاطر بیرون آمدن خلخال از پای یک زن کتابی چنان افروخته می شد که مرگ را برای یک مسلمان، شایسته می شمرد، فریادش شنیده نمی شود. پس می توان با خیالی آسوده به حق کشی ها و ظلم و ستم ها ادامه داد.
... او غروب کرد، به این معنا که چاهی که درد دلهای او را می شنوید و همدم و همراز او بود، غریب و تنها گشت. دیگر ناله تنهایی کسی را که از دست جهل و نادانی مردم می نالید و از سر بی همدمی چاه را بگزیده بود، در دل چاه نمی پیچید و بازتاب نمی یافت.
... و او غروب کرد، به این معنا که معاویه که جهل زمانه او را به افتخار مقایسه با علی نائل کرده بود، عربده مستانه سر می دهد که رقیب از میدان به در رفت و همه چیز برای یکه تازی من فراهم است.
آری! او به معانی فوق غرب کرد و جایش خالی است، اما به معنای دیگر ، که معنای واقعی است، او نه تنها غروب نکرده است، بلکه نورافشانی اش فزونی گرفته است. او به نور حق واصل شده و درآن فانی گشته است و نور حق خاموش شدنی نیست، هرچند کافران و حق ستیزان پشت به پشت هم دهند. علی به دین مجسم و انسانیت مجسم و اخلاق مجسم و عدالت مجسم تبدیل شده است. او اسوه انسانیت شده است و خودش به ملاک راستی و درستی و پارسایی مبدل گشته و این اسوه ماندگار در آسمان بشریت تا روز حشر خواهد درخشید.
او پس از غروبش می درخشید که تا سالها و قرنها ظالمان و ستمگران از نام و یاد او وحشت داشتند و به هر وسیله متوسل می شدند تا این نام را لکه دار کنند تا از اذهان پاک شود. دهها سال خطیبان دنیا پرست دین فروش بر منابر او را سب و لعن کردند و ناسزا گفتند و کافرش خواندند اما او عزیز تر و محبوبتر گشت و بر شیفتگانش افزوده شد. قبر و حرم مطهرش را ویران کردند و جایش آب انداختند تا نامش از یادها برود، اما هم نامش تابنده تر شد و هم حرم و مزارش پر رونق تر.
آری! با حق پرستی و حق پرستان نمی توان مبارزه کرد و تلاش باطل پرستان در این راه بس بیهوده و تباه است. باطل کف روی آب است و دقایقی خودنمایی می کند و چون محو شود آب زلال نمایان می شود. صدای حق پرستی را نمی توان خاموش کرد چرا که حق خاموش شدنی نیست. ممکن است زورمداران باطل پرست چند صباحی جلوی صدای حقی را بگیرند و حق پرست حق گویی را زندانی و حصر کنند یا به شهادت برسانند، اما ماهیت حق به گونه ای است که هر چه با آن مبارزه شود آشکارتر و درخشان تر و جذابتر می گردد. و باطل هر قدر آرایش شود و زشتیهایش پوشانده شود طولی نمی کشد که زشتی اش بر همگان آشکار می شود.
در طول تاریخ دو گروه با نام علی(ع) مبارزه کرده اند یا آن را لکه دار و مشوش ساخته اند. یک دسته کسانی که مستقیما بر منابر او را کافر و مرتد و بی دین و ... خوانده اند و دسته دیگر که باز بر منابر با مقایسه حاکمان و حکومت های خودکامه و ظالم و ستمگر، که هیچ حقی برای انسان ها قائل نیستند، با حکومت عدل علوی، چهره نورانی علی را نزد برخی از انسان های کم اطلاع مشوش ساخته اند. وقتی حکومتی که در آن از عدالت هیچ خبری نیست، با حکومت علی مقایسه می شود و در راستای آن انگاشته می شود و عالمان و خطیبانی که بیان کننده دین خدا هستند، آن چیزی را که در جلوی چشم مردم است با همه کاستی ها و بی عدالتی ها و حق کشی هایش، مانند حکومت علی یا در راستای آن می خوانند، بسیار طبیعی است که جوانانی در علی شک کنند. در واقع ضربه این دومی به نام علی قطعا بیش از اولی است و بلکه این دو قابل قیاس نیستند.
اما باز باید بگوییم این لطمه به نام علی نیز پایدار نمی ماند و جوانان و انسان های کم اطلاع به زودی در می یابند که اگر از تقدس نام علی استفاده ابزاری شده است، این بدان معنا نیست که علی همین گونه بوده است. علی را باید شناخت و حق پرستان وظیفه دارند که چهره واقعی علی را بشناسند و بشناسانند و جلوی استفاده ابزاری از این نام مقدس را بگیرند.
اما نام علی(ع) باز هم خواهد درخشید و درخشان خواهد ماند و این شخصیت الگوی حق پرستان خواهد بود و دینداری واقعی را آشکار خواهد کرد و همچنان مجسمه اخلاق و انسانیت خواهد ماند. او درخشیده است و خواهد درخشید و هیچ چیز مانع درخشندگی اش نخواهد شد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر