پیامبر خدا(ص) می فرماید: «مومنان در دوستی،
عطوفت و مهرورزی نسبت به هم همچون یک پیکرند که هرگاه عضوی از آن به درد آید، دیگر
اعضا را بی خوابی و تب فراگیرد» (مسند ابن حنبل، ج6، ص379؛ به نقل از گزیده میزان
الحکمه، ص86) و امام صادق(ع) می فرماید: «مومن برادر مومن است، همچون یک پیکر که
هرگاه عضوی از آن به درد آید، دیگر اعضا آن درد را حس می کنند؛ ارواح آنها از یک
روح است» (کافی، ج2، ص166) و می فرماید: از کسی که اهل همدردی نباشد دوری کنید
(خصال، ص47) و امام علی(ع) می فرماید: «بهترین احسان، همدردی با برادران است» (غررالحکم،
3023).
امام علی(ع) درباره وظیفه خود به عنوان حاکم در
همدردی و مشارکت با آنان در سختی ها و بلایا در نامه ای به یکی از فرمانداران خود
می نویسد:
«آیا به این قناعت کنم که به من امیرمومنان
بگویند و در سختی های روزگار با آنان همدرد نگردم یا در سختی زندگی پیشگام آنان
نباشم؟! من آفریده نشده ام که خوردن طعام های لذیذ، مانند چهارپای پرواری که غمی
جز علف ندارد، مرا به خود مشغول سازد» (نهج البلاغه، نامه 45).
و همین مضمون را حکیم شیراز سعدی بزرگ چنین به
نظم در می آورد:
بنــی آدم اعضای یــک پیـکرند که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار دگـر عضوها را نمـاند
قرار
تو کـز محنت دیگران بی غمـی نشاید که نامـت نـهند آدمی
(گلستان، باب اول در سیرت پادشاهان، حکایت دهم)
پس دین
و انسانیت حکم میکند که درد دیگران ما را به درد آورد و اگر چنین نباشیم به فرموده
امام علی(ع) شایسته نام انسان نیستیم. این روزها از غمی جانکاه رنج میبریم و دیدن
چهره های مصیت زده هموطنان و آوارگی و جراحات جسمی و روحی ایشان خواب و خوراک را
از انسان می گیرد و دل را پریشان و نالان میسازد. آنچه اندکی مرهم بر این زخم می
گذارد این است که شاهد همدردی وسیع هموطنان و کمک های همه جانبه آنان هستیم. گویا
این حادثه و مصیبت کل ملت را از جا کنده است و همه را چنان غمگین ساخته که موج
بسیار گسترده ای از همدلی و مهربانی را به وجود آورده، موجی که حس غرور و افتخار
انسان را تحریک می کند. موجی که صد چندان بیش از قهرمانی در المپیک شور و شعف
ایجاد می کند و نشان میدهد که این افتخار آفرینی ملت را با هیچ مدالی نمی توان ارج
نهاد.
اما این
سکه روی دیگری هم دارد. وقتی انسان عملکرد برخی از مسئولان را می بیند اندوه انسان
مضاعف می شود و نمک بر زخم پاشیده می شود و چون تیری بر دل می نشیند. از اعمال و
کردارشان بر می آید که گویا این حادثه آنان را غمگین نساخته و پرداختن به آن اولویت
چندانی برایشان نداشته است.
بیش از یک شبانه روز از حادثه دلخراش در چند شهر
کشور گذشته و من اخبار آن را از طریق اینترنت دنبال می کنم. خبرها حاکی از این است
که بیش از دویست نفر از هموطنان جان به جان آفرین تسلیم کرده و تعداد بسیار زیادی
مجروح و مصدوم گشته اند. تعداد بسیار زیادی روستا ویران شده است. تصاویر ویرانی ها
بسیار تکان دهنده است به گونه ای که انسان در آمار تلفات تردید می کند. سرگرم این
اخبار و تصاویر هستم که نکته ای نظرم را جلب می کند. هیچ یک از مقامات نظام واکنشی
نشان نداده اند و یا من ندیده ام. قدری ماجرا را دنبال می کنم و باز چیزی دستگیرم
نمی شود. عجیب است. من همین روزها شاهد این بودم که هر قهرمانی که در المپیک مدال
می آورد فورا یک پیام تبریک از سوی مقام اول اجرایی کشور صادر می شد. به ذهن می آمد
که گویا مقامات کار دیگری ندارند و پای تلویزیون نشسته مسابقات را دنبال می کنند.
با خود می گفتم اگر مقامات آمریکا و چین بخواهند به این صورت پیام بدهند برنامه یک
کانال تلویزیون را پر می کند. به هر حال به نظرم این کار افراطی و نا مناسب می رسید. مقامات ما که در سال های
اخیر گویا تمام صحنه های ورزشی را شخصا شاهد بوده ند و گاهی در دادن پیام از
همدیگر سبقت می گرفته اند چنان شتاب می کرده اند که گاهی پیام ها به لحاظ ادبی و محتوایی
ناپخته به نظر می رسید. پرسشی که به ذهنم آمد و تا حدی آزار دهنده بود این بود که
آیا این حادثه به اندازه یک مدال ورزشی اهمیت نداشت که مقامات به موقع پیام تسلیتی
بدهند و با مردم ابراز همدردی کنند. اگر این حادثه در کشوری دیگر رخ داده بود
تاکنون مقامات ما به رهبران و ملت آن کشور تسلیت گفته بودند.
این افکار ذهنم را مشغول کرده که وارد حال منزل شده
با ماجرای دیگری روبرو می شوم که گویی پتکی بر سر کوبیده شده است. تلویزیون جمهوری
اسلامی در حال پخش یک فیلم طنز است. بسیار شگفت آور است که روزی که باید عزای عمومی باشد تلویزیون برنامه ای پخش می کند
که هیچ مناسبتی با آن ندارد.
ساعتی می گذرد و از صفحه تلویزیون تصویر مسئول
اول بهداشت کشور را می بینم که در صحنه زلزله حاضر شده است. او به خبرنگار میگوید:
«کسی دیگر زیر آوار نمانده و همه بیرون آورده شده اند. تنهامشکل اجساد است که اگر دفن
نشوند مشکلاتی به بار می آورد». تعجب من از سخنان این مقام محترم برانگیخته می
شود. چطور ایشان در این زمان کم با توجه به اینکه دهها روستای کوچک و بزرگ با خاک
یکسان شده، اطمینان حاصل کرده که کسی زیر آوار نیست؟! با علم عادی چنین اطمینانی
حاصل نمی شود مگر اینکه انسان به علوم غریبه ای مانند رمل و اسطرلاب و سحر و جادو
مجهز باشد. چطور در حالی که گفته میشود با برخی از روستاهای دورافتاده ارتباطی
نیست ایشان با اطمینان می گوید کسی زیر آوار نیست. تعجب دیگر اینکه ایشان تنها
مشکل را دفن اجساد می داند و صدها روستای ویران شده که اهالی آن آواره گشته اند
هیچ مشکلی ندارند. این نیز به علوم غریبه نیاز دارد. به هر حال فردای آن روز به
یقینم افزوده شد که علوم غریبه برای اداره کشور کارایی ندارد چرا که اعلام شد عده
ای دیگر زنده از زیر خاک بیرون آورده شده اند و آمار کشته هایی که از زیر خاک
بیرون آورده شده اند بسیار بالا رفت و نیازها و مشکلاتی غیر از دفن اجساد، مانند
دستشویی و حمام صحرایی اعلام شد و ...
به هر حال غم عزیزان مصیبت دیده آزاردهنده است و
امور دیگر نمک بر این زخم میپاشد. اینکه چرا رسانه ملی در شبانه روز اول خبر درستی
از ماجرا نمی دهد و اینکه مقامات مملکت برای این حادثه مهم یک پیام خشک و خالی نمی
دهند و اینکه مسئولین تلاش می کنند حادثه را جزئی و حل شده تلقی کنند و ... غم
انسان را مضاعف می گرداند. چه مسئله مهمی در بین بوده که باعث شده بر این حادثه
غمبار سرپوش گذاشته شود و توجه ها به سوی آن جلب نشود؟ ما از آن نا آگاهیم. اما
متون دینی ما و اخلاق و انسانیت ما می گویند که باید با این مصیبت به گونه ای دیگر
برخورد می شد. باید در کشور عزای ملی اعلام می شد و بدین سان همگان در این غم بزرگ
با هموطنان شریک می شدند. این کاری است که باید دولتمردان می کردند و نکردند،
هرچند ملت وظیفه دینی و انسانی خود را به خوبی انجام داد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر