بشریت در طول تاریخ خود دستاوردهای مثبت فراوانی
داشته و به پیشرفت های قابل توجهی دست یافته است. این پیشرفت و حرکت رو به جلو
مورد تایید دین نیز بوده و برای مثال متکلمان مسلمان آمدن شرایع جدید تا شریعت
خاتم را با تکامل عقلانی بشریت مرتبط می کرده اند. این پیشرفت ها در همه زمینه ها
بوده و از صنعت و کشاورزی گرفته تا فرهنگ و ادب و آداب و رسوم را در بر می گرفته
است. در این میان نقش انبیای الهی را در این پیشرفت ها، به ویژه در امور معنوی و
اخلاقی نباید نادیده گرفت. به هر حال بشریت همیشه میراث خوار پیشینیان خود بوده و
از دستاورد های آنان بی نیاز نبوده است. حکومتی و نظامی که بخواهد این دستاوردها
را نادیده بگیرد و گرد خود دیواری بکشد و خود به ایجاد بنایی از پایه اقدام کند در
واقع یک گنجینه گرانبها و یک میراث ارزشمند را از دست داده و زیان جبران ناپذیری به کشور و ملت خود وارد
کرده است. امام علی(ع) در عهدنامه مالک اشتر به بعدی از این قضیه اشاره می فرماید:
«ای مالک ... سنت و روش نیکویی را که بزرگان این
امت به آن عمل کرده و سبب الفت میان مردم گشته و امور مردم بر پایه آن سامان
یافته، بر هم مزن و نقض نکن. روشی و سنتی را پدید میاور که حتی به یکی از این سنت
ها و روش های نیکوی گذشته آسیب برساند، که پاداش آن برای کسی است که آن سنت های
نیکو را بنیان گذارده و گناه آن بر تو باشد که آن را شکسته ای» (نهج البلاغه،
نامه53، ش37).
اینکه فردی که در پست و مقامی حکومتی قرار می
گیرد بخواهد تمام دستاوردهای پیشینیان همان جامعه یا جوامع دیگر یا کل بشریت را
نادیده بگیرد و بخواهد همه چیز را از نو بنا کند و هر نهادی را که دیگران پس از
تجربه های فراوان و اندیشه ها و مشورت های زیاد تاسیس کرده اند یا اصلی که بنا
گذاشته اند یا رسمی که بنیان نهاده اند یا ... نادیده بگیرد و همه را ویران کند و
در نتیجه همه ساختار جامعه را از نو بسازد، نشان دهنده جهل شدید و بلکه بیماری وحشتناک
است. بشریت برای تجربه ها و یافته های خود هزینه های سنگینی داده و آزمون و خطاهای
زیادی کرده، تا از عصر حجر به دوران مدرن رسیده است. نادیده گرفتن این میراث
گرانسنگ به معنای باز گرداندن جامعه به عصر حجر یا نوسنگی است و هیچ انسان عاقلی
چنین کاری را انجام نمی دهد.
دین مبین اسلام در منطقه حجاز و در میان مردمی
ظهور کرد که از تمدن و فرهنگ، کم تر برخوردار بودند. اما با اینکه دین اسلام در
واقع یک انقلاب فرهنگی عمیق و زیربنایی به وجود آورد، اما منطقش نفی و رد همه چیز
نبود، بلکه هر آنچه را که مثبت و مفید یافت نه تنها رد نکرد بلکه بر آن تاکید کرد
که نمونه آن جنگ در ماههای حرام است. حال چقدر فاصله است بین منطق اسلام که
دستاوردهای مثبت عرب جاهلی را می گیرد و تایید می کند، با منطق صاحب منصبانی که
وقتی سر کار می آیند دستاوردهای سی ساله همان جامعه و نظام و قبل از آن را نادیده
می گیرند و هر بنای مثبتی که پیشینیان گذاشته اند ویران می کنند و پس از تحمیل
هزینه سنگین به مردم و کشور مجبور به بازگشت به همان روش ها می شوند و همگان درستی
آن روش ها را در می یابند.
گرفتن روش ها و یافته های ارزشمند و ارج نهادن
به آنها محدود به جامعه و مملکت فرد حاکم و یا همدینان و هم مذهبان او نیست. اگر
عرب جاهلی مشرک روش ها و بینش های مثبتی داشته است که بتواند مورد تایید و استفاده
جامعه اسلامی قرار گیرد، قطعا در جوامع دیگر و در میان فرهنگ و تمدنها و ادیان
دیگر امور ارزشمندی وجود دارد که باید مورد استفاده قرار گیرد و عقل سلیم و حکمت،
رد و ترک آنها را اجازه نمی دهد.
حکمت راه و روش درست زندگی است و حکیم کسی است
که در پی یافتن این راه و روش درست و به کار بستن آنهاست. امام علی(ع) می فرماید:
«حکمت گلزار خردمند است و گردشگاه فرزانگان» (غررالحکم، ح1992). پی جویی و گوش
دادن به این راه و روش درست چنان مهم است که پیامبر خدا(ص) می فرماید: «برای مومن
شنیدن یک سخن حکیمانه بهتر از یک سال عبادت است» (بحار الانوار، ج77، ص172).
اما این راه و روش درست زندگی یا حکمت را از کجا
باید گرفت و آیا حد و مرزی در این رابطه وجود دارد؟ امام علی(ع) پاسخ می دهد:
«حکمت گمشده مومن است، پس آن را گرچه نزد مشرک باشد پی جویی کنید، چرا که شما بدان
سزاوارتر و شایسته ترید» (امالی الطوسی، ص625) و می فرماید: «حکمت گمشده مومن است،
پس آن را حتی از منافق فرا گیرید» (نهج البلاغه، حکمت 80).
همچنین پیامبر خدا(ص) به آن پاسخ می دهد: «حکمت
گمشده مومن است و آن را از هر کس بشنود می گیرد و اهمیت نمی دهد که از کجا آمده
است» (سنن ابن ماجه، ج2، ح1395، به نقل از مجیدی خوانساری، نهج الفصاحه، ص185).
پیامبر اسلام درباره فراگیری علم و دانش می
فرماید: «دانش را فرا گیرید، گرچه در چین باشد؛ زیرا طلب دانش بر هر مسلمانی واجب
است» (کنز العمال، ح28697). امام صادق(ع) اهمیت فراگیری علم را با تاکیدی عجیب
بیان می فرماید: «اگر مردم می دانستند که علم چه فوائدی دارد، هر آینه در جست و
جوی آن بر می آمدند، گرچه در راه آن خون بریزند و در ژرفای دریاها فرو روند»
(عوالی اللئالی، ج4، ص61، به نقل از گزیده میزان الحکمه، ص549).
این تاکید بر فراگیری علم و دانش و استفاده از
یافته های دیگران بود که باعث شد جامعه اسلامی در سده های نخست در مکانی که از
تمدن و فرهنگ کمتر خبر بود، تمدنی را پایه گذاری کند که در آن زمان نمونه نداشت.
حرکت تمدنی و فرهنگی اسلام از زمان ظهور آن آغاز و به مدت حدود پنج قرن سیر تکاملی
خود را ادامه داد تا به نقطه اوج خود رسید. این رشد و شکوفایی به خاطر هاضمه قوی
این دین جدید بود که میتوانست اجازه دهد که دانش ها و بینش ها را در هر کجا که
باشد و در دست هر کس که باشد بگیرند و از آن استفاده کنند و آن را پرورش دهند. اما
چقدر از این منطق فاصله دارند کسانی که سخن از این به میان می آورند که باید
دیواری گرد جامعه اسلامی کشید و جلوی ورود علوم انسانی را گرفت! چه میزان از سخن پیامبر
و علی فاصله دارند کسانی که از ورود علم و دانش به جامعه اسلامی وحشت دارند و آن
را مضر به حال جامعه می انگارند. طبق منطق پیامبر و علی رشد و شکوفایی جامعه در
این است که نه تنها مرزهای خود را به روی حکمت ها و دانش های دیگران بگشاییم، بلکه
خود به استقبال آن رویم و آن را از چنگال مشرکان و منافقان برباییم و حتی تا چین
برای وارد کردن آن راه بپیماییم. کسی که از علم و دانش می ترسد قطعا شناخت درستی
از اسلام ندارد. چنین کسانی همان را تجربه می کنند که ارباب کلیسا در سده های
چهارم و پنجم میلادی تجربه کردند و با بیان اینکه علم و دانش مفید تنها در کتاب
مقدس است و از طریق کلیسا به دست می آید، هر نشانه ای از دانش و بینش را از بین
بردند. این سیاست و روش پنج قرن سده های تاریک را به وجود آورد که باعث خاموشی علم
و خرد گردید.
به هر حال امام علی(ع) به مالک اشتر دستور می
دهد که سنت ها و روشهای ارزشمند پیشینیان را نادیده نگیرد و نقض نکند و روش هایی
نسنجیده که به سنت ها و روش های ارزشمند پیشین لطمه می زند بنا ننهد. آن حضرت این
عمل را گناهی نابخشودنی به حساب می آورد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر