۱۳۹۱ شهریور ۳, جمعه

سخنی در باب فلسفه نماز جمعه

نماز جمعه یکی از آیین های مهم اسلامی است به گونه ای که قرآن مجید به صورتی ویژه بر شرکت در آن تاکید کرده است: «ای کسانی که ایمان آورده اید، چون برای نماز جمعه ندا در داده شود، به سوی ذکر خدا بشتابید و داد و ستد را واگذارید، اگر بدانید این برای شما بهتر است» (جمعه/9).
از این آیه استفاده می شود که اگر نماز جمعه صحیحی تشکیل شود که در آن همه شرایط رعایت شود همه باید کار و کسب را رها کنند و به سوی آن بشتابند (مطهری، مرتضی، ده گفتار، ص199).
تفاوت مهم نماز جمعه با نمازهای دیگر این است که در آن به جای چهار رکعت نماز ظهر دو رکعت نماز خوانده می شود و به جای دو رکعت دیگر دو خطبه خوانده می شود. نماز جماعت در روزهای دیگر هم خوانده می شود. پس اهمیت این نماز، که آن را ویژه کرده است، همین دو خطبه آن است. شهید مطهری(ره) در فضای قبل از انقلاب بسیار افسوس می خورد که چرا جامعه شیعه از نعمت نماز جمعه محروم است و از مزایای فراوان آن سخن به میان می آورد که مهم ترین آن آگاهی بخشی به جامعه است (همان، ص196-197 و 200-201).
ایشان آرزو می کند که زمانی در تهران و قم نماز جمعه باشکوهی خوانده شود. اما سخن این است که مگر خطبه نماز جمعه چقدر ارزش دارد و قرار است چه چیزی در آن بیان شود که باید برای نبود آن این اندازه افسوس بخوریم؟ پرسش دیگر این است که آیا اگر مرحوم شهید مطهری امروز در قید حیات بود و می دید که هم در تهران و قم و هم در دورافتاده ترین شهرهای ایران، حتی شهرهای کوچک و برخی از روستاها، نماز جمعه خوانده می شود، شادمان و خوشحال می شد؟ آیا اهدافی که ایشان از نماز جمعه و خطبه های آن داشت در جامعه ما بر آورده شده است؟
برای پاسخ به این پرسش باید ببینیم نگاه این شخصیت به خطبه نماز جمعه و محتوای آن چه بوده است؟ ایشان در رابطه با محتوای خطبه به حدیثی از امام رضا(ع) در این باره استناد می کند:
«خطبه از این جهت در روز جمعه قرار داده شد که این روز زمان اجتماع عمومی است. خداوند با تشریع این دستور خواسته است که این وسیله ای باشد برای رئیس و پیشوای جمعیت که آنان را موعظه کند و به اطاعت ترغیب کند و از معصیت و گناه باز دارد. دیگر اینکه مردم را نسبت به مصالح دینی و دنیایی اشان آگاه سازد و به آنان در رابطه با حوادث مفید و مضری که در دوردست ها اتفاق افتاده است، آگاهی دهد ... و علت اینکه دو خطبه واجب گردیده این است که در یکی به حمد و ثناء و تقدیس الهی پرداخته شود و دیگری به ذکر حوائج مردم و ارشاد و موعظه آنان اختصاص یابد» (وسائل الشیعه، ج7، ص342).
از این سخن بر می آید که هدف از خطبه دو چیز است، یکی یاد خدا و دعوت به تقوا و پرهیزگاری و دیگری آگاهی مردم. اما به نظر می رسد که گاهی برخی از خطبه ها در هر دو جهت مسیری متفاوت را می پیماید و اثر عکس را می دهد. در روایات متعددی آمده است که در خطبه نماز جمعه باید توصیه به تقوا و پرهیزگاری صورت گیرد. اما اگر خطیب جمعه در خطبه ها مرزها را رعایت نکند و برای مثال به راحتی تهمت بزند و فحاشی کند و دروغ بگوید و حکومت را دعوت به برخوردهایی ناسازگار با شرع و اخلاق با مخالفان و منتقدان کند و بر اعمال خلاف شرع و اخلاق صحه بگذارد و آنها را توجیه کند و ... در این صورت نماز جمعه نه تنها دعوت به تقوا و پرهیزگاری نیست، بلکه خود بدترین مصداق بی تقوایی است، نه تنها نهی از منکر نیست، بلکه خود مجسمه منکر است. هدف خطبه نماز جمعه این است که پرهیزگاری را در جامعه رواج دهد، اما هیچ عاملی برای ترویج ناپرهیزگاری در جامعه موثرتر از این نیست که یک امام جمعه در خطبه نماز آن را انجام دهد.
هدف دیگر از خطبه نماز، مطابق روایتی که نقل شد، آگاهی ملت است. گویا در برخی از حکومت ها و نظام هایی که خود را اسلامی می خوانند، وظیفه خطیب جمعه را به گونه دیگری تعریف می کنند. وظیفه اصلی خطیب جمعه دفاع از نظام است و آگاهی دهی او باید در راستای دفاع از نظام و رهبران آن باشد. اینجاست که خود حکومت با تهیه و توزیع بولتنی محتوای خطبه نماز جمعه را در سراسر کشور مشخص می کند و ائمه جمعه همه باید در همین چارچوبه سخن بگویند. اینکه در کشورهای دیگر چه خبر است و چه حوادثی در آنها رخ داده است، همه باید به گونه ای مطرح شود که حکومت می خواهد.
در حدیث امام رضا(ع) و دیگر احادیثی که درباره خطبه نماز جمعه آمده، هیچ جا سخنی از این نیست که وظیفه امام جمعه دفاع از نظام و تلاش برای حفظ آن است. اما به فرض که چنین چیزی باشد باز ممکن است امام جمعه بگوید، اولا دفاع از نظام به معنای دفاع از عملکرد افرادی نیست که اکنون در راس کارند. و ثانیا ممکن است امام جمعه بگوید شیوه دفاع از نظام به اجتهاد خود من بر می گردد و بنابراین بهترین دفاع از نظام این است که کاستی ها و خطاها با صراحت و صداقت بیان شود و اخبار داخل کشور و نیز کشورهای دیگر با صداقت بیان شود و ... اما برخی از حکومت ها چنین چیزی را بر نمی تابند و امام جمعه در همه این امور باید تابع محض باشد. این نماز جمعه و خطبه آن نه تنها به مردم آگاهی نمی دهد، بلکه برای آنان جهل مرکب ایجاد می کند.
 اگر نماز جمعه آن است که امام رضا(ع) می فرماید و اگر شرکت در چنین نماز جمعه ای واجب است، قطعا نماز جمعه ای که نه تنها تقوا و پرهیزگاری را ترویج نمی کند بلکه کاملا برخلاف آن سیر می کند و نه تنها آگاهی نمی دهد بلکه مردم را در جهل مرکب فرو می برد، نه تنها شرکت در آن واجب نیست، بلکه حرام مسلم است و قطعا مرحوم شهید مطهری آرزوی چنین نماز جمعه ای و چنین خطبه هایی را نداشته است.
جالب است که مرحوم شهید مطهری دو امر را اصلی ترین عامل عدم موفقیت خطابه های منبری در قبل از انقلاب می دانسته است. یکی از این دو چیزی است که ایشان آن را «دلالی شخصیت ها» می خواند و ما می توانیم آن را «مدح و ثناگویی» بخوانیم. ایشان می گوید:
«یکی از اینها اینکه کسی که روی کرسی خطابه، روی کرسی حسین ابن علی(ع) قرار می گیرد، به جای اینکه هادی دین و مبلغ دین باشد، دلال شخصیت ها بوده باشد؛ منبر را وسیله دلالی برای شخصیت ها قرار دهد. متاسفانه یک همچو چیزی در جامعه ما هست و همچو استفاده هایی از منبرهای ما می شود. دلالی شخصیت ها که گفتم فرق نمی کند که آن شخصیت ها چه شخصیت هایی باشند؛ شخصیت های سیاسی باشند یا روحانی، یا شخصیت دیگر. دلالِ صاحب و بانی مجلس باشد یا دلال پیشنماز باشد یا دلال بالاتر از پیش نماز. تمام اینها برخلاف شئون و حیثیات منبر است. البته هر کسی که کاری می کند می تواند یک توجیه و تاویلی هم برای کار خودش بتراشد، اما بدانید یکی از چیزهایی که کرسی خطابه ما را ضعیف و کم ارزش و خراب کرده است، همین دلالی هاست، همین است که کرسی دلالی شخصیت ها شده؛ باید منبر از این آلودگی پاک شود» (مطهری، ده گفتار، ص231-232).
شهید مطهری(ره) عامل دومی را که مانع موفقیت منبر و خطابه می شود «مزاج گویی» می خواند. مقصود ایشان از مزاج گویی این است که خطیب مطالبی را بگوید که شنونده خوشش بیاید و کاری با حق و باطل آن نداشته باشد. ایشان می گوید:
«باید بدانیم که مصلحت گویی غیر از مزاج گویی است، غیر از این است که چیزی بگوییم که مردم خوششان بیاید و ما را تحسین کنند و به به بگویند ... فرق پیامبران با ما این است که آنان با نقاط ضعف مردم مبارزه می کردند و ما از نقاط ضعف مردم بهره برداری میکنیم. آنها می خواستند آن معایب و آن نقاط ضعف را اصلاح کنند و از بین ببرند و ما معمولا می خوهیم از همان معایب و همان نقاط ضعف بهره برداری کنیم ... ما می فهمیم که فلان قصه دروغ است و بعلاوه سببب گمراهی و ضلالت و غرور بیجای مردم می شود، اما چون فکر میکنیم اگر بگوییم نظر مستمعین را جلب می کنیم، می گوییم» (همان، ص232-233).
به هر حال ایشان از یک سو آرزوی خطبه نماز جمعه را دارد و از سوی دیگر از منبر و خطابه های زمان خود گلایه دارد و آنها را بی تاثیر می شمارد. حال سخن این است که آیا خطبه های نماز جمعه نمی تواند به همان معایب منبرها دچار شود؟ ما که توفیق درک خطبه های نماز جمعه را داشته ایم می بینیم که خطبه هم می تواند سراپا مداحی یا به تعبیر ایشان دلالی شخصیت ها باشد و خطبه هم می تواند به تعبیر ایشان مزاج گویی باشد و برای مثال با خرافه پرستی مردم مبارزه که نکند هیچ، از آن نهایت سوء استفاده را بکند و برای اهداف خود از آن بهره برداری کند.
پس خطبه نماز جمعه هم می تواند به همان آفاتی دچار گردد که قبلا به گفته ایشان منبرها و سخنرانی های مذهبی دچار بود. بلکه در فضایی که حکومت، خود را دینی می شمارد احتمال لغزش و استفاده ابزاری از دین بسیار بیشتر است و چه بسا از نماز جمعه و خطبه آن نیز به صورت ابزاری استفاده شود.
به نظر می رسد که تا رابطه نماز جمعه و خطیب آن با حاکمیت مشخص نشود، این مشکل حل شدنی نیست. در روایتی که از امام رضا نقل شد آمده بود که خطبه نماز وسیله ای است برای رهبر و پیشوای جامعه تا در آن مردم را به تقوا و پرهیزگاری دعوت کند و به آنان آگاهی و بینش دهد. حال پرسش این است که آیا برگزاری نماز جمعه و دعوت به پرهیزگاری و بالا بردن آگاهی مردم حق حاکم است یا تکلیف او. اینکه امام(ع) می فرماید خطبه نماز وسیله ای است در دست پیشوا تا ... مقصود این است که حاکم حق وظیفه دارد که هم جامعه را به سوی پرهیزگاری پیش ببرد و هم وظیفه دارد که زمینه آگاهی آنان را فراهم کند. در واقع نماز جمعه و خطبه آن حقی برای حاکم نیست، بلکه وسیله ای است برای انجام تکلیف. و از سوی دیگر آگاهی حق مردم است و حاکم وظیفه دارد که این حق مردم را ادا کند.
اما باید توجه داشت که حکومت حق و عدل بیشترین بهره را از  پارسایی و آگاهی مردم می برد و البته حکومت باطل و جور با وجود پارسایی و آگاهی مردم نمی تواند باقی بماند و به همین جهت مانع این دو می گردد.
نکته دیگر اینکه درست است که سازمان دهی نماز جمعه و نصب امام و خطیب آن، چه بسا توسط حکومت اسلامی انجام می گیرد، اما این هرگز بدین معنا نیست که خطیب جمعه باید مدح حاکمان یا حکومت کند و آنچه را که آنان می خواهند به زبان آورد. اینگونه نیست که حاکم حق داشته باشد هر کسی را به امامت جمعه نصب نماید. پیامبر خدا(ص) نهی کرده است که کسی بر مردم بدون رضایت آنان امامت کند (بحار الانوار، ج88، ص8) و در روایت دیگری آن حضرت نهی فرموده است که کسی بدون اذن مردم امام آنان شود (من لا یحضره الفقیه، ج4، ص448). پس هیچ کسی نمی تواند امام جماعت یا جمعه را بر مردم تحمیل کند. حاکم باید با مشورت با مردم عالمی را که به زهد و پارسایی و دانش و بصیرت بین مردم مشهور است و مردم او را قبول دارند به امامت منصوب کند. وقتی امام علی(ع) به مردم میفرماید که من غیر از حکم خدا امور دیگر را با شما مشورت می کنم و حق شما بر من این است که کاری بدون مشورت با شما انجام ندهم (نهج البلاغه، نامه 50) قطعا شامل نصب امام جمعه نیز میشود.
به هر حال آنچه اسلام در رابطه با نماز جمعه و خطبه آن می خواهد این است که عالمان وارسته و مورد اعتماد مردم در روز جمعه مردم را به پارسایی دعوت کنند و آنان را در امور دین و دنیا آگاه سازند و بینش آنان را بالا برند. و این آن چیزی است که مرحوم شهید مطهری آرزوی پیاده شدن آن را داشته است. اما هرگز هدف از نماز جمعه و خطبه آن تایید چشم و گوش بسته یک حکومت یا مجریان آن و بیان مطالبی که حاکمان می خواهند نبوده است.

۱ نظر:

  1. سلام استاد
    بی نظیر بود ، حرف دل خیلی ها بود .....

    پاسخحذف