از آیات و روایات اسلامی بر می آید که جنگ، یک
امر اضطراری و ناچاری است و باید تا حد ممکن از وقوع آن جلوگیری کرد و اگر واقع شد
در پی فرصتی بود که به آن پایان داد. خداوند تعالی در آیاتی که مسلمانان را به
آمادگی کامل برای دفاع از کیان اسلام دعوت میکند، این نکته را تذکرمی دهد که صلح
یک اصل است و حتی دشمنی که تجاوز کرده در صورتی که در بحبوحه جنگ تقاضای صلح کند
این تقاضا را بپذیرید و حتی اگر نگران این هستید که این درخواست آنان خدعه و حیله
است، به خدا توکل کنید که او کفایت کننده است، پس نگران خدعه نباشید و صلح را
بپذیرید:
«و اگر [دشمنان] به صلح گرائیدند، تو نیز بدان
گرای و بر خدا توکل کن که او شنوای داناست. و اگر بخواهند تو را بفریبند، یاری خدا
برای تو بس است» (انفال/61-62). پس مسلمانان نباید حتی به بهانه اینکه درخواست
دشمن یک حیله است، درخواست صلح را رد کنند (طباطبایی، المیزان، ذیل آیه فوق).
امام علی(ع) در فرازی از عهدنامه مالک اشتر بر
همین نکته تاکید می ورزد و منافع صلح را بیان می فرماید:
«ای مالک ... هرگاه دشمنت تو را به صلح فراخواند
و خشنودی خداوند در آن بود، از آن روی بر متاب، زیرا صلح سبب آسودن سپاهیانت، و
آسایش و آرامش خاطر تو، و امنیت شهرها می شود. اما پس از صلح کاملا از دشمن بر حذر
باش، زیرا دشمن چه بسا نزدیک شده که تو را غافلگیر سازد. پس راه احتیاط در پیش گیر
و از حسن ظن بیجا پرهیز کن»(نهج البلاغه، نامه 53، ش132-133).
از این توصیه حضرت نیز بر می آید که اصل برای
حاکم اسلامی صلح طلبی است و باید تمام تلاش خود را برای برقراری آن انجام دهد و
همه زمینه های جنگ افروزی را از بین ببرد. آن حضرت در جای دیگر این نکته را با صراحت
بیشتر بیان می کند: «من صلح را، مادام که مایه وهن اسلام نباشد، کارسازتر از جنگ
یافته ام» (غررالحکم، ح10138). پس جنگ امری مناسب و خوشایند نیست و هرگز نباید از
آن استقبال کرد و صلح را باید نعمتی ارزشمند به حساب آورد. امام علی(ع) در فقره ای
از عهدنامه مالک اشتر که نقل شد، به سه منفعت مهم صلح اشاره می فرماید:
1-آسایش و استراحت نیروهای نظامی؛ وقتی جنگ رخ
می دهد بخش وسیعی از نیروهای جامعه را به خود مشغول می سازد و تاب و توان آنان را
می گیرد. ازکسانی که در خط مقدم در حال نبرد هستند تا کسانی که تدارک می کنند و
کسانیکه به صورت های مختلف به پشتیبانی مشغولند. جنگ نه تنها تلفات سنگین نیروی
انسانی را تحمیل می کند بلکه خسارت های سنگین دیگری مانند خانواده های بی سرپرست و
کودکان یتیم و ... را در پی دارد.
2-آرامش خاطر حاکم و هیات حاکمه؛ جنگ تمام ذهن و
دغدغه حاکم و هیات حاکمه را به خود مشغول می سازد. کسانی که باید در فکر آبادانی
کشور و پیشرفت آن در زمینه های مختلف و رفاه و آسایش مردم و اجرای نظم و قانون
باشند، تمام ذهنشان متوجه جنگ میشود و نمی توانند به وظایف اصلی خود بپردازند و
کشوری آباد و پر رونق بسازند.
3-امنیت شهرها؛ جنگ امنیت را از همه مردم جامعه
می گیرد. مهم ترین نعمت برای افراد یک جامعه امنیت است، به گونه ای که بدون آن هیچ
کار دیگری ممکن نیست. در سایه صلح است که امنیت جانی و اقتصادی و ... برقرار می
شود و همه آحاد ملت می توانند بدون دغدغه به انجام وظایف خود بپردازند و کشور و
مملکت خود را بسازند.
شاید آنچه که امام علی(ع) درباره منافع صلح و
ضررهای جنگ بیان فرموده، با جنگ آن زمان منطبق باشد. جنگ در روزگار ما آفات بسیار
بیشتری دارد. جنگ زیرساخت های اقتصادی را از بین می برد به گونه ای که سالها یا
دهها سال وقت نیاز است که ویرانی های آن ترمیم شود. جنگ امروز برای تک تک افراد
جامعه آثار روانی عمیقی دارد که تا سالها و دهه ها باقی می ماند و ...
به هر حال بی توجهی به این امور و غافل ماندن از
خطرات جنگ و از بین نبردن زمینه های آن ممکن است خسارت های جبران ناپذیری به یک
ملت و یک کشور وارد کند و حتی ممکن است به نابودی یک ملت و یک کشور بینجامد. تاریخ
موارد بسیار زیادی از این دست نقل کرده که با اشتباهات سیاستمداران و لجبازیها و
کبر و غرور آنان ملت ها و کشورهایی به نابودی و تباهی کشیده شده اند. وقتی امام
علی(ع) می فرماید که صلح تا جایی که مایه وهن اسلام نباشد بر جنگ مقدم است، مقصود
این است که حاکمان حتی باید گاهی از حقوق مسلم و قطعی ملت و کشور خود عقب نشینی
کنند تا از جنگ پرهیز شود. تنها یک سیاستمدار مجنون است که به خاطر یک دستمال قیصریه
را به آتش می کشد، و برای آن چیزی که حق کشور است ولی آنچنان ضروری و حیاتی نیست،
کشور خود و ملت خود را به سوی جنگی خانمان سوز سوق میدهد.
این در صورتی است که حقی که از آن سخن میرود
سودمند و لازم باشد؛ اگر این حق چندان سودمند نباشد و بلکه به صلاح مملکت نباشد و
تنها لجبازی ها و یکدندگی ها و ماجراجویی های حاکمان باعث پافشاری بر آن شده باشد،
باز وضعیت فرق می کند. در این صورت جرم حاکمان این نیست که زمینه جنگ را از بین
نبرده اند، بلکه جرمشان جنگ افروزی است.
امام علی(ع) در سخنانی دیگر به این بی سیاستی ها
که باعث برپایی جنگ و نزاع می گردد اشاره می فرماید. آن حضرت در سخنی به نقش لجبازی
در ایجاد جنگ اینگونه اشاره می کند: «لجاجت خیزشگاه جنگ هاست» (غرر الحکم، ح406) و
می فرماید: «لجاجت، جنگ ها راه می اندازد و دلها را کینه ور می سازد» (همان،
ح1718). آن حضرت درباره آثار لجاجت می فرماید: «لجاجت اندیشه را می برد» (نهج
البلاغه، حکمت 179) و می فرماید: «لجوج را رای و اندیشه ای نیست» و می فرماید:
«لجوج را تدبیر نیست» (غرر الحکم، ح887 و 7478).
آن حضرت عامل دیگری که برای جنگ بیان می کند،
ناسازگاری و ماجراجویی است. آن حضرت می فرماید: «اختلاف و ناسازگاری، جنگ خیز است»
(همان، ح70).
عامل دیگری که باعث جنگ و خون ریزی می شود و
امام(ع) به آن اشاره کرده زبان و سخن است. چه بسا سخنان نابجا و نسنجیده و
ماجراجویانه سیاستمداران باعث جنگ و خونریزی می شود. آن حضرت می فرماید: «بسا آشوب
و فتنه ای که یک گفته آن را به پا کرده است» و میفرماید: «بسا خونهایی که دهانی و
سخنی باعث ریختنش شده است» (غرر الحکم، ح4152 و 4158).
عامل دیگری که به فرموده امام(ع) باعث جنگ می
شود ظلم و ستم است. آن حضرت به یکی ازکارگزارانش می فرماید: «عدالت بورز و ازسخت
گیری و ستم بپرهیز، زیرا سخت گیری موجب آوارگی مردم و ظلم و ستم موجب جنگ می شود»
(نهج البلاغه، حکمت 476).
نگاشته های مرتبط:
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر