اینکه زمامدار چه رابطه ای با مردم باید داشته
باشد و چه نوع مراوده ای باید در پیش بگیرد بستگی به این دارد که چه نگاهی به
حکومت داشته باشد و برای مردم چه جایگاهی در آن قائل باشد. در مکتب علی(ع) حکومت
از آن مردم است و هیچ انسانی هیچ حقی در آن ندارد و زمامدار قانونی و مشروع صرفا
نماینده مردم و، به تعبیر امام علی(ع)، کلید دار بیت المال مردم است و این امانتی
در دست اوست:
«ای مردم ... امر حکومت از آن شماست و هیچ کس در
آن حقی ندارد مگر کسی که شما او را برگزینید ... و من در مقابل شما حقی ندارم جز
اینکه حافظ کلیدهای بیت المال شما هستم» (کامل ابن اثیر، ج3، ص99؛ تاریخ طبری، ج3،
ص456؛ به نقل از آیت الله سبحانی، مسائل جدید کلامی، ص606 و 629). آن حضرت حتی
برای امامی که خدا و پیامبر او را نصب کرده شرط تحقق زمامداری او را اقبال مردم می
داند و از پیامبر خدا نقل می کند که به او فرموده است: «ای پسر ابوطالب، پیشوایی و
رهبری امت من در حقیقت از آن توست، اگر مردم بدون نزاع ولایت تو را پذیرفتند، در
امر حکومت قیام کن و اگر درباره تو اختلاف کردند، آنان را به حال خود بگذار، خدا
هم برای تو راه نجاتی قرار می دهد» (ابن طاوس، کشف المحجه، ص18، به نقل از آیت
الله سبحانی، مسائل جدید کلامی، ص607).
کسی که حکومت را از آن مردم و خود را خدمتگزار
آنان بداند روشی خاص را در برخورد با آنان در پیش می گیرد و هدفی خاص از مراوده با
مردم دارد. چنین کسی پست و مقام را برای قدرت و افتخار خود نمی خواهد، بلکه تنها برای
خدمتگزاری به مردم می خواهد.
علی(ع) دغدغه ای جز خدمتگزاری مردم ندارد و رنج آنان
او را رنج می دهد و اینگونه نیست که در زمان سختی در حالی که خود در حال رفاه است
و همه چیز برایش فراهم است به مردم توصیه به زهد و قناعت و مانند آن کند (نهج البلاغه، نامه 45). به هر
حال چنین حاکمی حتما با مردم مراوده دارد و با آنان دیدار می کند و در میان آنان
است، اما هدف او از رفتن میان مردم دو چیز است، یکی شناخت واقعیت های جامعه و
دیگری حل مشکلات مردم. آن حضرت خطاب به مالک اشتر نخعی می فرماید:
«ای مالک ... هیچگاه خود را برای مدتی طولانی از
مردم پنهان مکن چرا که پنهان بودن رهبران گونه ای از تنگ خویی [و سر باز زدن از
انجام وظیفه] و ناآگاهی از امور جامعه می باشد. پنهان شدن از مردم، مانع این می
شود که زمامداران نسبت به اموری که بر آنان پوشیده است، آگاهی یابند و نتیجه این
می شود که [امور در نظر او وارونه شوند] و امر مهم، بی اهمیت و کار جزئی، بزرگ و
امر ناپسند، پسندیده جلوه کند و باطل به لباس حق در آید. و زمامدار اگر حقیقت را
از مردم نشنود راهی برای شناخت آن ندارد، چرا که حرف حق نشانه ای ندارد که از دروغ
تمیز داده شود. ای مالک! تو یکی از این دو انسان هستی: یا کسی هستی که خود را برای
اجرای حق آماده کرده ای که در این صورت چرا باید حق واجبی که باید ادا کنی و کار
شایسته ای که باید انجام دهی از تو مخفی بماند؟ یا انسانی هستی که نمی خواهی به حق
تن دهی و وظیفه خود را انجام دهی که در این صورت مردم چون تو را ببینند مایوس شده،
از درخواست خود دست برمی دارند. البته اکثر درخواست های مردم برای تو هزینه ای
نخواهد داشت، چرا که آنان یا از ستمی شکایت دارند و یا خواستار عدالتند و یا در
معامله ای خوهان انصافند» (نهج البلاغه، نامه 53، ش120-125).
امام(ع) از مالک اشترمی خواهد که با مردم مراوده
داشته باشد، اما این مراوده باید درراستای خدمتگزاری به مردم باشد و نه چیز دیگر
در واقع زمامداری که با مردم مراوده ندارد، بزرگترین خسارتی که می کند این است که
اطرافیان واقعیت را برای او وارونه جلوه می دهند. آنان از بزرگی کارهایی که انجام
شده است و کمی ضعف ها و ناتوانی ها و مشکلات خبر می دهند. آنان از تسلط خود بر
امور و مدیریت توانمند خود و سیاستگزاری های درست خود خبر می دهند. آنان از وضعیت
بسامان و رفاه عالی مردم خبر می دهند. آنان از قدرت بی نظیر نیروهای نظامی و
انتظامی و آمادگی کامل آنان خبر می دهند. آنان از پیشرفت های فوق العاده خود در
زمینه های مختلف خبر می دهند و ...
زمامدار باید برای اینکه بتواند در میان گزارش
هایی که به او داده می شود درست را از نادرست تشخیص دهد به میان مردم بیاید و
مستقیما سخنان آنان را بشنود. اگر چنین نکند به خاطر نا آگاهی، از سیاست ها و روش
های غلط حمایت می کند و بر آنها پافشاری می کند. از افراد ناشایست طرفداری می کند
و افراد دلسوز و آگاه را طرد می کند. در قبال سیاست های داخلی و خارجی مواضعی
نادرست و ناشایست می گیرد.
البته در صورتی زمامدار می تواند اطلاعات درستی
از مردم بگیرد که حضورش در میان مردم مهندسی شده نباشد. ممکن است زمامداری برای
مثال در دانشگاهی حاضر شود و به سخنان اساتید و دانشجویان گوش فرا دهد، اما
اطرافیان برای این دیدار برنامه ریزی کرده باشند و افرادی را به آن جلسه آورده
باشند که مطابق میل آنان سخن می گویند. این دیدار با مردم نه تنها بر آگاهی
زمامدار نمی افزاید، بلکه جهل او را عمیق تر می گرداند.
به هر حال دیدار واقعی با مردم و به ویژه نخبگان
جامعه و شنیدن سخنان آنان می تواند برای زمامدار بسیار مفید باشد و باعث شود که او
با دانش کافی و بینش درست کشور را اداره کند و مردم می توانند بهترین ابزار برای
تمیز گزارش های نادرست و خطا باشند.
هدف دیگری که در سخن امام از دیدار با مردم بیان
شد، رسیدگی به امور مردم و مشکلات آنان و ظلم ها و ستم هایی که به آنان رفته و
عدالت هایی که اجرا نشده است. گاهی زیر دستان به مردم ستم هایی می کنند و حق آنان
را تضییع می نمایند که گاهی آگاهی از آنها و رسیدگی به آنها باعث می شود که زیر
دستان متوجه شوند که کسی ناظر بر آنان است و به امور آنان رسیدگی می کند.
به هر حال مراوده با مردم و گفت و گوی آنان برای
حاکم بسیار ضروری و لازم است، اما هدف از آن باید صرفا خدمتگزاری باشد. حاکمی که
خود را خدمتگزار مردم می داند با این اهداف نزد مردم می رود و با احترام تمام از
آنان می خواهد که برای او سخن حق را بگویند و خیرخواهی کنند. اما حاکمی که خود را
خدمتگزار مردم نمی داند بلکه مالک آنان می داند وقتی با مردم ملاقات می کند در پی
نشان دادن قدرت و عظمت خویش است. او از مردم به عنوان ابزاری برای نشان دادن
شوکت خود استفاده می کند. به همین جهت است
که برای یک سفر از مدت ها قبل و با صرف هزینه های گزاف از بیت المال مردم هزینه می
شود و مردم بسیج می شوند که ذلیلانه به دنبال موکب همایونی بدوند و ...
امام علی(ع) از این نوع مراوده با مردم بیزار
است و آن را محکوم می کند. آن حضرت وقتی وارد شهر انبار می شود و مشاهده می کند که
بزرگان به دنبال مرکب او می دوند با تعجب علت را می پرسد و چون جواب می شنود که ما
به فرمانروایان خود اینگونه احترام می گذاریم، امام عمل آنان را محکوم می کند و
ناروا می شمارد و می فرماید این کار خوار کردن نفس در مقابل یک انسان است و عاقبتش
مجازات الهی است (نهج البلاغه، حکمت 37). امام(ع) زمانی سواره بود و مشاهده کرد که
کسی پیاده در رکاب او در حرکت است. امام به او فرمود بازگرد، چرا که پیاده آمدن
کسی چون تو با کسی چون من، برای حاکم فتنه است و برای مومن ذلت و خواری (نهج
البلاغه، حکمت 222).
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر