۱۳۹۱ مرداد ۲۵, چهارشنبه

حکومت پارسایان(27) خون ناحق حکومت را سرنگون می کند

امام علی(ع) در فرازی از عهدنامه مالک اشتر به این نکته توجه می دهد که حاکم باید در قتل و خونریزی نهایت احتیاط را به کار بندد، چرا که ریختن خون ناحق مساوی با جنگ با خداست و پیامدهای وحشتناکی برای شخص حاکم و نظام حکومتی در پی دارد. آن حضرت می فرماید:
«ای مالک ... از خونریزی بپرهیز، و از خون ناحق پروا کن، زیرا هیچ چیز مانند خون ناحق انتقام الهی را نزدیک نمی سازد و مجازات او را بزرگ نمی نماید و نابودی نعمت ها را سرعت نمی بخشد و سقوط و زوال حکومت را نزدیک نمی گرداند. روز قیامت خداوند قبل از هر چیز به خونی که به ناحق ریخته شده رسیدگی خواهد کرد. پس با ریختن خون محترم، حکومت خود را تقویت مکن، زیرا خون ناحق، پایه های حکومت را سست و تباه می گرداند و بنیاد آن را برکنده آن را به دیگری منتقل می سازد. و تو، نه در من، و نه در پیشگاه خداوند، عذری در کشتن عمدی مردم نخواهی داشت، چرا که کیفر آن قصاص است و از آن گریزی نیست» (نهج البلاغه، نامه 53، ش141-143).
امام(ع) در این فقره به این نکته اشاره می کند که قتل انسان بی گناه چه آثاری دارد و نه تنها باعث تقویت حکومت نمی شود، بلکه نابودی آن را در پی دارد. حاکمی که گمان می کند با کشتن یا ضرب و شتم و یا فشار و شکنجه می تواند منتقدان و مخالفان را از سر راه بر دارد و یا تسلیم و رام سازد و با ایجاد وحشت در جامعه، توده های مردم را سربراه کند، سخت در اشتباه است و سنت الهی این بوده که با خون ناحق و ظلم و ستم هیچ حکومتی تقویت نشود بلکه از پایه و ریشه بپوسد تا فرو بریزد.
به هر حال قتل و ریختن خون ناحق از گناهانی است که، چه در سرعت انتقام الهی و چه در شدت آن و چه در وزر عظیم آن در روز قیامت، هیچ گناهی با آن قابل قیاس نیست. قرآن مجید پس از نقل ماجرای دو پسر حضرت آدم(ع) و قتل یکی توسط دیگری، می فرماید: «بدین سبب بر بنی اسرائیل حکم کردیم که هر کس کسی را بدون حق قصاص یا بی آنکه در روی زمین فساد و تبهکاری کند، بکشد، چنان است که همه مردم را کشته و هر کس کسی را زنده کند، چنان است که تمام مردم را زندگی بخشیده است» (مائده/32). قرآن مجید در آیات متعددی به صورت های مختلف بر این امر تاکید می ورزد (برای نمونه، ر.ک. نساء/29 و 92 و 93؛ مائده.28؛ انعام/140 و 151؛ کهف/74؛ فرقان/58؛ تکویر/9).
پیامبر خدا(ص) می فرماید: «سرکش ترین مردم کسی است که بی گناهی را که قصد کشتن او را ندارد، بکشد یا غیر زننده خود را بزند» (امالی الصدوق، ص28). البته از این سخن بر نمی آید که همه جا کشتن کسی که قصد کشتن دارد یا زدن زننده مجاز است، چرا که سخن از سرکش ترین مردم است. آن حضرت می فرماید: «اگر همه دنیا نابود شود، نزد خدا اهمیتش کمتر از خونی است که به ناحق ریخته شود» (الترغیب و الترهیب، ج3، ص293؛ به نقل از گزیده میزان الحکمه، ص630). و می فرماید: «روز قیامت نخستین چیزی که درباره آن در میان مردم داوری می شود، خون است» (کنز العمال، ح39887) و می فرماید: «هر کس با نیم کلمه حرف، در کشتن مومنی کمک کند، روز قیامت خدا را دیدار کند در حالی که بر پیشانی اش نوشته شده است: محروم از رحمت خدا» (کنز العمال، ح39895).
بنابراین بزرگ ترین و مهم ترین ستم و ظلمی که ممکن است یک حاکم انجام دهد و بزرگ ترین خطایی که به نابودی او منتهی می شود، قتل عمد و ریختن خون ناحق است.
اما امام علی(ع) درباره قتل غیر عمد که احیانا توسط حاکم و حکومت انجام می شود نیز توصیه ای دارد:
«ای مالک ... اگر گرفتار قتل خطا شدی و تازیانه یا شمشیر و یا دستت در مجازات کردن کسی افراط کرد – زیرا ممکن است زدن یک مشت قوی و بالاتر سبب قتل شود- مبادا که کبر و نخوت حکومت تو موجب شود که حق صاحبان خود را به آنان نپردازی» (نهج البلاغه، نامه53، ش144).
پس حاکم موظف است که حتی اگر قتل غیر عمدی در حکومت او و توسط مجریان قانون رخ داد، حقوق صاحبان خون را به طور کامل به آنان بپردازد. این درباره قتل خطا و غیر عمد است، تا چه رسد به قتل عمد. امام(ع) می فرماید حاکم باید حقوق آنان را بپردازد و اگر چنین نکند دچار کبر و غرور شده است. اما باید از امام(ع) پرسید که اگر حاکمانی خود را دینی و اسلامی بخوانند و نه تنها عاملان قتل عمدی را به مجازات نرسانند، و نه تنها حقوق صاحبان خون را نپردازند، بلکه از دادن جنازه به نزدیکان او خودداری کنند یا از تشییع جنازه و مراسم عزاداری جلوگیری کنند، چه حکمی دارد؟
نکته دیگری که امام(ع) در همین عهدنامه به آن اشاره می کند این است که حاکم وظیفه دارد که درباره ظلم و ستمی که مردم گمان می کنند حکومت مرتکب آن شده، به صورتی شفاف با مردم سخن بگوید و مخفی کاری نکند و در صورت لزوم از مردم عذرخواهی کند:
«ای مالک ... هرگاه مردم گمان به ستمکاری تو برند، آشکارا عذر خویش را بر آنان عرضه کن و با بیان عذر خویش بدگمانی آنان را از خود بگردان، که با این کار خود را به عدالت پرورده ای، و بر مردم مهر ورزیده ای ، و با عذری که می آوری به خواسته ات که همان قرار دادن مردم در مسیر حق است، خواهی رسید» (نهج البلاغه، نامه 53، ش130-131).
از این سخن امام بر می آید که سخن شفاف حکومت در موردی که اتهام ظلم و ستم وجود دارد واجب و ضروری است و اگر حاکم این کار را انجام ندهد یا جلوی آن را بگیرد عادل نیست. همچنین حاکم موظف است که هر کوتاهی یا افراط و تفریطی صورت گرفته با مردم در میان بگذارد و همه کسانی را که مقصر هستند مجازات کند. بیان عذر پیش مردم به این معناست که کوتاهی ها بیان شود و تلاش شود که از تکرار آن جلوگیری شود، نه اینکه تخلفات و ظلم و ستم ها از مردم مخفی نگاه داشته شود.
امام می فرماید که تنها هدف حکومت دینی باید این باشد که مردم را در مسیر حق قرار دهد و این در صورتی محقق می شود که حاکم خطاهای خود را بپذیرد و از مردم عذر خواهی کند.
به هر حال مطابق سخن امام(ع) و نیز دیگر روایات و آیات قرآنی مهم ترین جرمی و خطایی که ممکن است یک حکومت انجام دهد ریختن خون، آن هم خون بیگناهان است. اما حکومتی و حاکمی که کشته شدن بی گناهان را یک مساله فرعی تلقی می کند که نباید زیاد مورد توجه قرار گیرد و باعث فراموشی مسائل اصلی شود، از حق و عدل بسیار دور است.
آنچه بیان شد در رابطه با قتل به عنوان مهم ترین ظلم و ستم بود، اما این بدین معنا نیست که ظلم و ستم های پایین تر بی اهمیت هستند. اینگونه نیست که آزردن زندانیان و بی احترامی به آنان جرم کمی باشد. امام علی(ع) می فرماید: «غذا دادن به اسیر و خوشرفتاری با وی حقی است واجب، هرچند قرار است که حکم اعدام او فردا اجرا شود» (وسائل الشیعه، ج11، ص69). و آزردن مومنان چنان قبیح است که قرآن مجید می فرماید: «آنان که مردان و زنان مومن را بی هیچ گناهی که کرده باشند می آزارند تهمت و گناه آشکاری را به دوش می کشند» (احزاب/55) و پیامبر خدا(ص) می فرماید: «هر کس مومنی را بیازارد، بی گمان مرا آزار داده است» و می فرماید: «هر کس به مومنی نگاهی کند که با آن او را بترساند، خداوند در روزی که سایه ای جز سایه او نیست، وی را بترساند» و می فرماید: «هر کس مومنی را اندوهناک سازد و سپس دنیا را به او بدهد، این کار سبب بخشودگی گناهش نشود و در برابر آن پاداشی نبیند» (بحار الانوار، ج67، ص72 و ج75، ص150) و امام صادق(ع) می فرماید: «خداوند بزرگ فرموده است که هر کس بنده مومن مرا بیازارد، با من اعلان جنگ داده است» (کافی، ج2، ص350).

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر